من کلا عادت دارم به فیریکی زدن،

رو یه مسئله که زووم میکنم انقد توش پیش میرم تا دل و رودشو از حلقومش بکشم بیرون،

واسه همینه که از فضاهای اجتماعی زده میشم، چون انقدر خودمو درگیرش میکنم که رسما بالا میارم،

مدتیکه سرکار میرفتم اصلا یادم نمیموند که بخوام گوشیمو چک کنم، میرفتم سرکار میومدم خونه، گوشیمو میزدم شارژ، میخوابیدم، باز سرکار باز خونه،

جز چنتا زنگ در طول روز که اونم یا مامان بود یا بابا.همین.

اصلا گاهی یادم میرفت گوشی دارم، مثلا دستم بود میرفتم دسشویی میذاشتمش رو راه پله بعد یادم میرفت وقتی میخواستم کلی دنبالش میگشتم.

الان چن روزه تلگرام یا واتساپ نرفتم، اینستامم امروز برگردوندم ولی میلی ندارم به سر زدن بهش،

یجور حس تنهایی منو وادار میکنه به سرک کشیدن تو فضاهای اجتماعی، انگاری حضور دوستام حتی وقتی باهاشون حرف نمیزنم یجورایی برهم زننده ی تنهاییمه.

ولی الان که مینویسم و سبک میشم و خونه ی تنهاییامو کردم وبلاگ نوشتن دیگه به اون دنیاها نیازی ندارم،

یعنی حس وابستگی واسه پر کردن تنهایی ندارم بهشون، تو خونه موندن اصلا چیز خوبی نیست، دوست دارم دوباره برگردم به زندگی مستقلم و تو دنیای واقعی باشم، نه اینکه نقطه ضعفم تو دنیای مجازی اذیتم کنه،

این نوشته ها قراره بمونه تا بعدها خونده شه، بعدهایی که برمیگردم که ببینم چجوری تنهاییامو پر میکردم، چجوری از زمانم استفاده کردم، چه آدمایی اومدن، کیا رفتن، چه چیزایی ثبت شدن،

اینجا باید بمونه، کسی نباید پیداش کنه، باید بمونه واسه خودم.

** تو مدتیکه اینجا نبودم هیچی از دعوای خونوادگی نمیدونستم، خودم بودم و مشکلات خودم، اصلا نمیدونستم تو خونه چه اتفاقاتی داره میوفته،

دغدغه ها و مشکلات خودمو داشتم،

همدیگرو میزدن، میکشتن، من روحمم خبر دار نمیشد، کلی اتفاق افتاد ولی آب از آب دل من ت نخورد،

حالا اگه بودم کلی براشون تشنج میکردم، حرص میخوردم، انرژی میسوزندم، حال بد میساختم،

اما من نبودم، خبر دار نشدم، حرص نخوردم، همه چی تموم شد و آب از آب ت نخورد!

به همین راحتی!

پس الانم میتونم یه گوشمو در کنم یه گوشمو دروازه!

چون جز مسائل خودم هیچی به من ربطی نداره، تو نبود من همه چی گذشته، الانم میگذره، من چرا حال خودمو بد کنم؟

بذا داد بزنن، هوار بکشن، درگیر شن، به من هیچ ربطی نداره، حالم نباید به هیچ وجه بد شه،

من اینهمه سختی نکشیدم که الان با یه دعوا دست و دلم بخواد بلرزه!

من الان باید خیلی قویتر از این حرفا باشم،

پس دنیامو با تعریفای خودم میسازم،

تو هر روزش فقط زیباییاشو میبینم،

گور بابای هرچی مشکله،

جای مشکلات در نهایت زیر یه مشت خاکه،

همه ی آدما با مشکلاتشون خاک میشن و فقط یه جنازه میمونه با لحظه های مرده ای که میتونسته توشون خوش باشه ولی نبوده! یه جنازه که بجای لذت بردن از تک تک خوشی های کوچک زندگی دنبال غول ساختن از مشکلات بوده!

گور بابای همه ی دنیا!

خوشی های کوچیکتو دریاب !


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Oxsar Dance Group بیت کوین به استوری کده اینستاگرام خوش امدید کرونا رادیو اینترنتی آفرینش Ashley دانلود آهنگ جدید اموزش فارکس به سبک نوین مورتین معرفی کالا فروشگاهی شرح وظایف ناظران